حکایت زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های‌ ظاهری است..

  • نویسنده موضوع شاهدخت
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,248
امتیازها
113
مدال ها
16
روزی اسب پیرمردی فرار کرد:

مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

فردا اسب پیرمرد با چند اسب وحشی برگشت :

مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست :

مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

فرداش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان رابه جنگ بردند بجز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.

مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

+ زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی هاي‌ ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی هاي‌ امروزتان مقدمه خوش شانسی هاي‌ فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!

#حکایت🌱
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا