بخشی از نامه های شاملو به ایدا..

  • نویسنده موضوع پژمان
  • تاریخ شروع
پژمان

پژمان

Male
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
304
پسندها
506
امتیازها
93
جنسیت
«دست‌های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچکترین لبخند تو مرا از همه‌ی بدبختی‌ها نجات می‌دهد. کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی همه‌ی خداها سرشار می‌کند … یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست خورده نیست. تمام ثروت‌های دنیا، تمام لذت‌های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود ” آیدا ” خلاصه می‌شود. تو باش، بگذار من به روی همه‌ی آن‌ها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق، عجب معجزه‌ای است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!»
 
پژمان

پژمان

Male
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
304
پسندها
506
امتیازها
93
جنسیت
شاملو در بخشی از نامه‌‌ای در کتاب نامه های شاملو به آیدا به تاریخ ٣٠ آبان ١٣۴٢ نوشته است:

«من مظلوم واقع شده بودم. زندگی به من ظلم کرده بود. زندگی مهمل و نحسی که تا به امروز داشته‌ ام شایسته‌ی من نبود. من خود را به گروهی وا گذاشته بودم و اینان تصور می‌ کردند که قدر من تا به همین پایه است. وقت آن رسیده است که جامعه حق مرا به من باز دهد و این کار آغاز شده است. این کار اندکی دیر شده است، اما من از آن ناراضی نیستم: حقیقت این است که اگر جامعه به احقاق حق من قد برافراشته بود، این سال‌‌های سیاه و پر مشقت پیش نمی‌ آمد و من تو را نمی‌ یافتم. یافتن تو، بزرگ‌ ترین پیروزی زندگی من بود؛ این را به تو تنها اعتراف نمی‌ کنم، بلکه با صدای بلند، با فریاد همه‌ جا گفته‌ام …»
در نامه های شاملو به آیدا اشاره به این بخش هم خالی از لطف نیست.

آیدا باقی عمرم! ظهر تا حالا، از لحظه‌‌ای که مژده آمدنت را به من دادی، میان ابرها پرواز می‌ کنم. جمله‌ی پیش پا افتاده‌‌ای است این. لااقل خودم این جمله را از دهن بسیاری از آدم‌‌ها شنیده‌ ام، که گفته‌ اند «از وقتی فلان خبر را شنیده‌ ام، انگار دارم میان ابرها پرواز می‌ کنم.» اما به صداقت یا عدم صداقت گوینده‌‌های این جمله کاری ندارم؛ من از ظهر تا حالا، از شادی پایم روی زمین بند نبوده است. حتی یک بار، با خودم با صدای بلند گفته‌ ام:
«-احمد! آیدایت می‌ آید؟»
و به خودم جواب دادم.
«-احمد! مگر نشنیدی؟ خودش گفت… آیدایت می‌ آید.»
صدای تو هنگامی که این مژده را به من می‌ دادی صدای دروازه‌ی سنگینی بود که پشت سرم بسته شد و رابطه‌ی مرا با دنیای تاریک و سرد گذشته‌ ام قطع کرد.
صدای تو هنگامی که این مژده را به من می‌ دادی، صدای باز شدن دروازه‌‌های رویای همه‌ی عمرم بود: رویای پر از رنگین کمان عشقی که من خودم را در آن «پیدا کنم»؛ زیرا من هنوز خودم نیستم، هنوز خودم نشده‌ ام. آن‌چه تا به امروز شده‌ ام، تنها و تنها طرحی کلی است از آن چه می‌ توانم باشم.
از آن‌ چه «باید بشوم» و این حرف را می‌ دانم که تو به خود خواهی گوینده‌‌اش تعبیر نخواهی کرد: من در روح خودم به رسالتی از برای خودم اطمینان دارم و تو در عمق روح خودت، به همان نسبت، به هدفی قائلی … به همین دلیل است که من بارها به تو گفته‌ ام که زندگی ما چیزی به جز زندگی دیگران است.
ما برای مذهب بزرگی کار می‌ کنیم، ماورای مسیحیت و اسلام و بودیسم و بت پرستی و عشق ما به یکدیگر، نیرویی است که ما را برای رسیدن به این هدف زنده نگه می‌ دارد …
معذلک هرگز از یاد مبر که اگر تو نباشی، هیچ چیز برای من وجود نخواهد داشت: نه رسالت نه هدف نه زندگی! من این‌ها همه را تازه برای خاطر تو می‌ خواهم: برای خاطر عشق تو سر بلندیت. تو شمشیر سحرآمیزی هستی که من به اتکای تو قلعه‌‌ها را می‌ گشایم و جهان را فتح می‌ کنم.»
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
همه ما یه ایدایی داریم که براش بنویسیم ولی متاسفانه ایدای ما گاهی شاملوی دیگری است
 
پژمان

پژمان

Male
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
304
پسندها
506
امتیازها
93
جنسیت
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
پژمان

پژمان

Male
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
304
پسندها
506
امتیازها
93
جنسیت
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
پژمان

پژمان

Male
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
304
پسندها
506
امتیازها
93
جنسیت
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
بنام خدا
ای نامه که میروی به سویش از جانب من ببوس رویش
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد


چقدر حیف شد که نسل الان دیگه نامه نمینویسن
 

موضوعات مشابه

gamer
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
31
انشرلی موخرمائی
انشرلی موخرمائی
بالا