راز۷۷
نویسنده
Ms- تاریخ ثبتنام
- 25/5/23
- نوشتهها
- 1,186
- پسندها
- 836
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 15
- جنسیت
- خانم👩
دلم یک تو میخواهد
یک بهانه برای عاشق شدن
یک بهانه برای زندگی کردن
یک بهانه برای اینکه در این هوای بارانی که هوای دلم از او دردناک تر است بتوانم بغضم را تنهایی در این خیابان هایی که آدمهایش همه با هم هستند ببلعم.
این شب ها بدجوری دلم خود را در حصار گاه مرگ قرار داده است
دلم گرفته تر از این است که بتوانم نبودنت را در خود حل کنم همیشه کارم همین شده وقتی که شهر بوی باران میگیرد ازخانه بیرون میزنم ودر خیابان هایی قدم میزنم که روزی من وتو باهم آن خیابان ها را گز میکردیم
+چند سال پیش درست در همین ساعت تو کجا بودی؟......
-کنارمن......
+اما حالا کحایی؟.....
_کنار او......
+کمی به پشت سرت نگاه کن ببین چگونه شاهد تک تک لحظات تو با او هستم...فقط یک لحظه چشمهای مرا ببین..میبینی چتر باخود دارم اما هوای بارانی چطور چشمهایم را سیل زده نشان میدهد؟...
یادت است همیشه میگفتی از مسیر لذت ببر گور پدر مقصد؟....
مسیر مان سر جایش است همان خیابان همان ساختمان های سر به فلک کشیده،همان خیابان های نم گرفته،همان جاده ایی که ماشین ها هر شب از کنارمان رد میشدند،حتی چراغ تیر برق هم سرجایش است،چراغ های ساختمان های خیابان هم روشن ست همه چیز سرجایش است فقط تو نیستی
تو که نباشی تمام جاده های دنیا تمام خیابان های شهر برای من دیگر معنا ومفهومی ندارد،
کاش به جای قصه مسیر و مقصد به من میگفتی اگر یک روز عشقت تو را لابه لای همین خیابان ها رها کرد بازهم باید از مسیر لذت برد؟
شب،خارجی،خیابان
عقل:ای دل دیوانه....تو چقدر احمقانه پیش رفتی....تو برای او حکم همین ماشین ها را داشتی ....مثل همین که از کنارمان رد میشود...او فقط تو را تا یک مسیر کوتاه میخواست وتو او را برای یک مسیر طولانی....قبول کن که او تو را فراموش کرده ست....
دل:نه ......حتی اگر او هم مرا فراموش کند....من به یاد او هر شب در همین خیابان....در همین پیاده رو...کنار همین ساختمان ها....زیر نور آن چراغ برق منتظرش میمانم....و مثل قبل....به یاد روزهایی که باهم قرار داشتیم ماشین هایی را که رد میشوند را میشمارم.......
عقل:حتی اگر تمام ماشین های دنیا را بشماری...باز اوهم به تو نخواهد رسید......چون او یادش نمی آید که روزی با تو در این خیابان قراری داشته؟....
دل:شاید او یادش نیست....ولی من که هنوز قرار مان را یادم نرفته.....😢