وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
یلدا

یلدا

کاربر نمونه
Ms
تاریخ ثبت‌نام
11/10/23
نوشته‌ها
323
پسندها
524
امتیازها
93
مدال ها
4
جنسیت
خانم👩
InShot   copy 800x800 copy 800x800


معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند

✔️همه ما انسان ها باید از کار و مسئولیتی که توان انجام آن را نداریم پرهیز کنیم و از آن دوری نماییم.

✔️هر کس برای انجام کاری استعداد و مهارت دارد و برای به انجام رساندن ان تلاش می‌کند. اگر کسی طبق استعداد و مهارت خود پیش نرود، بدون شک در ان کار موفق نخواهد شد.

✔️بنابرین باید استعداد‌ها و علاقه خود را بشناسد و براساس آن‌ها برای موفقیت و پیشرفت خود قدم بردارد. تا برای آینده و زندگی خود آماده شود و توانایی هایش در آن زمینه شکوفا شود. انگاه است که برای خود و جامعه سودمند خواهد بود و جامعه را به رشد مطلوب می‌رساند.

✔️هر کس بسته به تخصص خود باید در زمینه شغلی آماده به کار باشد، تا زحمات قبلی او به هدر نرود. همچنین با این کار باعث پیشرفت خود در جامعه میگردد.

✔️اگر می خواهید به کسی کمک کنید، طوری عمل نکنید که مجبور شوید بار او را هم به دوش بکشید در حالی که این کار از توان شما ساخته نیست.

هر کسی را بهر کاری ساختن به انگلیسی

horses for courses

داستان شماره ۱ هر کسی را بهر کاری ساختند

الاغی در چمنزاری راه می رفت که متوجه گرگی شد که به سمت او می دوید. در آن لحظه الاغ راهی برای فرار پیدا نکرد. ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد و وانمود کرد که لنگ است. وقتی گرگ به الاغ رسید از علت لنگیدن الاغ پرسید و الاغ به او گفت که وقتی از پرچین می پرد تیغی به پایش افتاده است. سپس به گرگ پیشنهاد داد که از فرورفتن تیغ در دهانش جلوگیری کند، ابتدا تیغ را از روی پایش بردارد و سپس بخورد!

گرگ در تله ای که الاغ پهن کرده بود افتاد و پای او را بلند کرد تا تیغ را بیرون بیاورد. در همین حین در حالی که گرگ به دقت پاهای الاغ را بررسی می کرد، الاغ چنان به دهان او لگد زد که دندان های گرگ شکست و بیرون ریخت. گرگ در همان زمان گفت: «حقم همین بود! وقتی پدرم شغل قصابی به من آموخته است، من نباید در شغل طبابت دخالت کنم!»

داستان شماره ۲

کشاورزی که زبان حیوانات را بلد بود، هر شب در مزرعه اش قدم میزد تا به حرف حیواناتش خوب گوش کند. یک شب ، گاو نر با اسب از سختی کارش درد دل میکرد:

من از صبح تا شب شخم می زنم. اصلا مهم نیست که هوا گرم است یا پاهای من خسته است یا چقدر به این گردن من فشار می آید. با این حال باید کار بکنم. اما تو یک موجود تنبلی، راحت لم میدهی و جز بردن و آوردن ارباب کار دیگری نداری! وقت هایی هم که ارباب در شهر کار نداشته باشد تو همه اش میخوری و می خوابی.

اسب بر عکس جفتک پرانی هایش پسر خوبی بود و از سر مهربانی و دلسوزی به گاو نر گفت:

خوب دوست عزیز ، تو خیلی سخت کار میکنی. می خواهی که بگویم که چطور می شود یک روز آرام و بی درد سر داشته باشی؟ صبح که ارباب می آید، به محض اینکه خیش را به گردنت می اندازد خودت را به بی حالی بزن. این طوری او فکر می کند که تو مریضی و نمیتوانی کار بکنی.

گاو نظر اسب را قبول کرد و صبح روز بعد، وقتی کشاورز دید که گاو نر مریض به نظر می رسد و نمیتواند زمین را شخم بزند، خیش را به گردن اسب بست تا آن روز اسب زمین را شخم بزند! اسب که نیتش کمک به دوستش بود ، تمام روز مجبور شد که به جای گاو نر کار کند . شب که از بند خیش آزاد شد با پای خسته و گردنی زخمی و دلی رنجیده به آخور بازگشت. کشاورز بار دیگر در حیاط مزرعه به گوش ایستاد.

گاو شروع به صحبت کرد: تو واقعا دوست خوبی هستی چون به خاطر نصیحت عاقلانه ی تو امروز را توانستم راحت استراحت کنم.

اسب با عصبانیت جواب داد : و من احمق و ساده دل به یک دوست کمک می کنم و همه ی کارهای او را انجام می دهم!! از این به بعد فقط خودت برو و شخم بزن چون شنیدم که کشاورز به همسرش میگفت: اگر گاو دوباره مریض شد می فرستمش برای قصابی…!

کامل حکایت هرکسی را بهر کاری ساختند

بود درویشی بکهساری مقیم
خلوت او را بود هم خواب و ندیم
چون ز خالق می‌رسید او را شمول
بود از انفاس مرد و زن ملول
همچنانک سهل شد ما را حضر
سهل شد هم قوم دیگر را سفر
آنچنانک عاشقی بر سروری
عاشقست آن خواجه بر آهنگری
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را در دلش انداختند
دست و پا بی میل جنبان کی شود
خار وخس بی آب و بادی کی رود
گر ببینی میل خود سوی سما
پر دولت بر گشا همچون هما
ور ببینی میل خود سوی زمین
نوحه می‌کن هیچ منشین از حنین
عاقلان خود نوحه‌ها پیشین کنند
جاهلان آخر بسر بر می‌زنند
ز ابتدای کار آخر را ببین
تا نباشی تو پشیمان یوم دین
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا