شاهدخت
👸
پرنسس وطن وی
- تاریخ ثبتنام
- 5/10/22
- نوشتهها
- 7,299
- پسندها
- 10,250
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 16
🔰 صفحه ۱۰۶ مصحف شریف سورههای مبارکه نساء و مائده
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۰۶🌷
👈به پیمان خود وفا کنید:
یکی از موضوعاتی که در زندگی فردی و اجتماعی همهی انسان ها نقش اساسی دارد، موضوع پیمان و قرارداد است. خانواده که کوچکترین جامعه است، با پیمان ازدواج شکل می گیرد، و حکومت که بزرگترین دستگاه گرداننده ی جامعه است، با بسته شدن پیمان میان مردم و حاکمان به وجود می آید.
انسانها در سراسر عمر، پیمانهای متنوعی را تجربه می کنند. قراردادهای کاری، تجاری، سیاسی، نظامی و ...، نمونه های این پیمانها هستند. بالاتر از همه ی این پیمانها، پیمان انسانها با خدا، پیامبران و امامانشان است؛ پیمانی که بر اساس آن، مردم عهد می بندند که از خدا و پیشوایانشان پیروی کنند، و خدا نیز تعهّد می کند که آنان را به سرمنزل سعادت و خوشبختی برساند.
این آیه به مسلمانان فرمان می دهد که به تمامی پیمانهایشان پایبند باشند.
موضوع «وفای به عهد»، یکی از موضوعات مهم و مورد تأکید در قرآن و سخنان پیشوایان دین ماست؛ زیرا بدون آن، بزرگترین بلای اجتماعی یعنی «سلب اطمینان مردم از یکدیگر» و در نتیجه هرج و مرج در جامعه پدید می آید. این موضوع، از موضوعاتی ست که هیچگونه تفاوتی میان انسانها در مورد عمل به آن وجود ندارد؛ خواه طرف پیمان، مسلمان باشد یا غیر مسلمان. در واقع این مطلب نه فقط یک حق دینی و اسلامی، بلکه یکی از حقوق انسانی است.
از امیر مؤمنان علی در این باره چنین نقل شده است:
«در میان واجبات الهی، هیچ موضوعی همانند وفای به عهد در میان مردم جهان ـ با تمام اختلافاتی که دارند ـ مورد اتفاق نیست. به همین سبب، بت پرستان زمان جاهلیت نیز پیمان ها را در میان خود محترم می شمردند؛ زیرا عواقب دردناک پیمان¬شکنی را دریافته بودند.»
در حدیث دیگری از امام صادق می خوانیم:
«سه چیز است که خدا به هیچ کس اجازه ی مخالفت با آن را نداده است: بازگرداندن امانت، وفای به عهد، و نیکی به پدر و مادر؛ خواه طرف دیگر نیکوکار باشد، خواه بدکار.»
🔰 صفحه ۱۰۷ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌸 نکته تفسیری صفحه ۱۰۷🌸
👈 روزی که دین کامل شد:
این آیه در باره ی دو موضوع متفاوت سخن می گوید. موضوع یکم که بخش عمده ای از آیه را تشکیل داده، مربوط به «احکام گوشت-های حلال و حرام» است. موضوع دوّم که در میان موضوع نخست طرح شـده، مـربـوط بـه روزی با چـهار ویـژگی مـهم اسـت:
1ـ کافران مأیوس شدند؛
2ـ دین کمال یافت؛
3ـ نعمت خدا بر مسلمانان تمام شد؛
4ـ خداوند اسلام را دین و راه و روش زندگی مردم تا روز قیامت انتخاب کرد.
بی شک این روز، روزی نبوده که خدا احکام گوشت های حلال و حرام را نازل کرده است؛ زیرا حلال یا حرام شدن یک غذا، اهمیت زیادی برای کافران و دشمنان خونی اسلام نداشته که باعث نومید شدن آنان از نابودی اسلام شود.
بنابراین در تاریخ زندگی پیامبر باید در جست وجوی روز دیگری باشیم که چنین ویژگی هایی داشته باشد. بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که جز یک روز، هیچ روزی تمام این چهار ویژگی را نداشته است. آن روز مهم، روز هجدهم ماه ذی¬حجه ی سال آخر عمر پیامبر است؛ روزی که پیامبر پس از بازگشت از مراسم حج، در مکانی به نام «غدیر خم»، حضرت علی را در حضور بیش از صدهزار نفر، جانشین خود معرفی کرد. کافران که تا آن روز امید داشتند با از دنیا رفتن پیامبر، راه و روش او نیز برچیده شود، با دیدن جانشین شایسته ای برای او، از نابودی اسلام مأیوس شدند. در آن روز، دین مردم کامل شد؛ زیرا تا آن زمان، مردم بسیاری، دستورها و احکام خدا را شنیده بودند؛ ولی نمی دانستند که پس از پیامبر چه کسی رهبری امّت اسلامی را به عهده می گیرد و احکام اجتماعی دین را اجرا می کند و به سؤالات جدید آنان در مورد موضوعات دینی پاسخ می دهد. در آن روز اما مردم دانستند که شخصی برای رهبری آنان مشخص شده که با پیروی از او، هیچ مشکلی برای دینداری آنها پدید نخواهد آمد. در روز غدیر، نعمت خدا بر مردم به آخرین حد خود رسید؛ زیرا هیچ نعمتی بزرگ تر از نعمت هدایت و راهنمایی مردم به سعادت و خوشبختی وجود ندارد. تا آن روز، خداوند دستورهای زیادی را برای سعادت مردم نازل کرده بود؛ ولی اگر مردم پس از پیامبر بدون داشتن رهبری شایسته به حال خود رها می شدند، بی شک در زندگی فردی و اجتماعی شان مشکلات زیادی پدید می آمد و در حیرت و گمراهی قرار می گرفتند؛ امّا خداوند در روز غدیر، نعمت هدایت را بر مردم تمام کرد و با تعیین بهترین گزینه برای رهبری مردم پس از پیامبر ، چراغ هدایت را تا قیامت برایشان روشن گذاشت. آری، در آن روز، اسلام، دین و راه و روش زندگی مردم تا ابد انتخاب شد؛ زیرا قانون خدا ـ هر قدر هم کامل و بی نقص باشد ـ اگر زیر نظر رهبری معصوم و دانا قرار نگیرد، دچار برداشت های نادرست می شود، و به درستی اجرا نمی شود؛ ولی انتخاب پیشوایانی مانند علی و فرزندان معصوم او از سوی خدا برای رهبری امّت اسلامی و نظارت بر اجرای دقیق احکام و دستورهای دین، نتیجه بخشیدن دین اسلام را تضمین کرد. با این همه متأسفانه پس از پیامبر، بیشتر مردم، پیام حیات بخش آن روز را به فراموشی سپردند و خود و آیندگانشان را از نعمت پیشوایی امامان معصوم محروم کردند؛ در مقابل، ما شیعیان خدا را شکر می کنیم و بر خود می بالیم که به امامت امامان معصوم اعتقاد داریم.
🔰 صفحه ۱۰۸ مصحف شریف سوره های مبارکه مائده
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۰۸🌷
وضو:
دین اسلام، سرشار از احکام و دستورهایی ست که آفریدگار جهان برای رشد و کمال بندگانش بر آنان نازل کرده است. یکی از این دستورها که خود مقدمّه ی دستورهای مهم دیگر است، «وضو» است. خواندن نماز ـ که از مهم ترین اعمال دین محسوب میشود ـ مشروط به داشتن وضوست. به همین سبب در روایات آمده که بخش بزرگی از دینداری، به وضو وابسته است .
بدون شک وضو دارای دو فایده ی روشن است:
فایده ی بهداشتی و فایده ی اخلاقی و معنوی.
از نظر بهداشتی، شستن صورت و دست ها، آن هم پنج مرتبه در شبانه روز، اثر زیادی در نظافت بدن دارد. مقدمه ی مسح کردن سر و پاها که شرط صحت آن، رسیدن آب به موها یا پوست بدن است نیز پاکیزگی این اعضاست. از نظر اخلاقی و معنوی نیز این عمل، اثر تربیتی ویژه ای دارد؛ زیرا با قصد قربت و برای خدا انجام می شود. مفهوم این عمل شاید این باشد که خدایا، از فرق سر تا نوک انگشتان پاهای ما در راه اطاعت تو قرار دارد.
در باره ی فواید وضو از امام رضا نقل شده است:
«برای این به وضو دستور داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند، پاکیزه باشند و دستورهای او را به کار بندند و از آلودگی ها و نجاست ها پاک باشند. علاوه بر این، وضو باعث می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برطرف شود و دل و جان او برای ایستادن در پیشگاه خدا نور و صفا یابد.» پیشوایان ما توصیه کرده اند که وضو به صورت کامل و بر اساس آداب آن گرفته و از عجله کردن در وضو خودداری شود . همچنین داشتن وضو در همه ی حالات، بسیار خوب و مناسب است. از پیامبر خدا نقل شده است: «زیاد وضو بگیر تا خدا بر عمرت بیفزاید، و اگر می توانی در شب و روز(همیشه) باوضو باشی، این کار را بکن؛ که اگر با وضو از دنیا روی، مانند شهید از دنیا رفته ای.»
در روایتی از امام صادق می¬خوانیم: «کسی که با وضو به رختخوابش برود و بخوابد، رختخوابش مانند عبادتگاهش می شود.»
🔰 صفحه ۱۰۹ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌺نکته تفسیری صفحه ۱۰۹ 🌺
مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند:
همه ی ما برای انجام یک کار و رسیدن به یک هدف، از علل و اسباب گوناگونی بهره می گیریم. مثلاً برای به دست آوردن نان، وجود آرد، آب، آتش و توانایی برای پختن نان لازم است، و هنگامی که همهی این موارد در کنار هم جمع شوند، نان پخته می شود. در یک نگاه سطحی، موارد ذکرشده، اسباب به وجود آمدن نان هستند؛ ولی با نگاهی عمیق تر در می یابیم که تمام آن موارد، وابسته به علل و اسباب دیگری است. مثلاً وجود آرد، وابسته به گندم، و وجود گندم، وابسته به خاک و آب و نور خورشید است، و این سه منبع مهم انرژی نیز در ید قدرت خداوند هستند. بنابراین همه چیز در نهایت به خدای بی نیاز می رسد که به هیچ چیزی وابسته نیست. به همین سبب، خداوند به بندگان باایمان خود دستور می دهد که از اسباب و عللی که او در جهان قرار داده، استفاده کنند و در عین حال به یاد داشته باشند که این اسباب و علل در اختیار خداست و او هر طور که صلاح بداند، نظام هستی را اداره می کند. از همین رو باید همراه با تلاش و کوشش و بهره گرفتن از اسباب جهان هستی، کارهایشان را به خدا بسپارند و از او بخواهند که آنان را در رسیدن به اهدافشان یاری کند.
با این توضیح روشن می شود که چرا قرآن کریم و پیشوایان معصوم ما این همه بر داشتن «توکّل» تأکید کرده اند؛ زیرا کسی که تمام تلاش خود را به کار برده و بر خدا نیز توکّل کرده است، از مشکلات و سختی هایی که در راه رسیدن به اهدافش وجود دارد یا پیش می آید، نمی هراسد و یقین دارد که آنچه برایش پیش می آید، به نفع اوست؛ زیرا او کارش را به خدایی سپرده که همهی امور در اختیار اوست و حتّی از مادر و پدرش هم بر او مهربان تر است. بدون شک در زمان پیامبر، کسی جنگاورتر، سیاستمدارتر و مدبرتر از آن حضرت نبود. آن انسان حکیم، در تمام لحظات زندگی خود، تمام جوانب امور را می سنجید و از تمام قوای خود و مسلمانان برای پیش برد اهداف مقدّسش استفاده می کرد. در عین حال، هیچ کسی به اندازهی آن حضرت، مردم را به توکّل و سپردن کارها به خدا دعوت نمی کرد. بنابراین، این تصوّر که معنای توکّل، تنبلی و دست روی دست گذاشتن است، پنداری کاملاً اشتباه است. هر یک از پیشوایان دیگر ما نیز کوشاترین افرادِ زمان خود بوده اند و این مطلب به ما کمک می کند که با معنای توکّل بیشتر آشنا شویم. در حدیثی آموزنده می خوانیم که روزی مردی نزد پیامبر آمد و پرسید: «ای پیامبر خدا، آیا شترم را رها کنم و بر خدا توکّل کنم؛ یا آن را ببندم و بر خدا نیز توکّل کنم؟» پیامبر فرمود: «آن را ببند و بر خدا توکّل کن.» بر اساس آموزه های دینی، توکّل در کنار تلاش و کوشش، علاوه بر تأثیر روحی و روانی فوق العاده، تأثیراتی در عالم هستی دارد که شاید ما از آن بی خبر باشیم. خدا در قرآن می فرماید: «هر کس بر خدا توکّل کند، خدا برایش کافی است [و کارهای او را سامان می¬دهد].» به همین سبب، ما کوچک ترین کارهای خویش را نیز با نام و یاد خدا آغاز می کنیم و در انجام آن ها، از آن نیروی بی پایان کمک می خواهیم
🔰 صفحه ۱۱۰ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۱۰🌷
👈دو عامل خروج از تاریکی ها:
روشنایی و تاریکی، دو حالتی ست که بی شک همه ی ما آن را بارها تجربه کرده ایم. ما در روشنایی، اطراف خود را می بینیم، از موانع روبرویمان می گذریم و براحتی به راه خود ادامه می دهیم. برعکس، در حالت تاریکی حتّی نمی توانیم جلوی پایمان را ببینیم، در اضطراب و وحشت به سر می بریم و با موانع روبرویمان برخورد می کنیم و امکان حرکت و ادامه ی راه برایمان وجود ندارد. خداوند بارها در قرآن بیان فرموده که همانطور که جسم انسانها در یکی از دو حالت روشنایی یا تاریکی به سر می برد، روح و جان آنان نیز در نور یا ظلمت قرار می گیرد. در حالت نورانیت و صفای دل، انسان احساس آرامش می کند، از زندگی خود راضی است، از مردم کینه به دل ندارد، به کسی حسد نمی ورزد و لذّت بخش ترین چیز برای او، مناجات و سخن گفتن با آفریدگار مهربان هستی و انجام کارهایی ست که او را خشنود می کند. در این حالت، انسان، زندگی را مسیری روشن و با هدفی مهم و ارزشمند می شمارد.
به همین سبب، تا هنگامی که زنده است، برای جمع آوری توشه برای زندگی ابدی اش، از آن بهره می گیرد و هنگامی که با مرگ روبرو شود، با کمال میل آن را می پذیرد و برای منزل گرفتن در بهشت جاوید می شتابد. در حالت تاریکی و ظلمت اما انسان در حیرت و سرگردانی دائم قرار دارد. پیوسته خودش را با لذّت های گوناگون دنیا سرگرم می کند؛ امّا باز هم به آرامش حقیقی نمی رسد. او در زندگی اش هدفی را دنبال نمی کند و مرگ را وحشتناک ترین پدیده ی جهان می شناسد؛ زیرا از نظر او، مرگ، پایان هستی و زمان خداحافظی با لذّت ها و چیزهای دوست داشتنی اوست. سراسر وجودش پر از کینه و نفرت به دیگران است و هیچ رابطه ای با آفریدگار خود ندارد.
بر اساس این آیات، قرآن و پیامبر، دو هدیه ی ارزشمند خدا به بندگانش است تا آنان را از تاریکی های روحی به روشنایی و نور برسانند؛ وضعی آرمانی که به آن «سبل السلام»(جاده های سلامت) می گویند، و در آن، سلامت فردی، اجتماعی، جسمی، روحی، خانوادگی و... تضمین شده است. البته این انتقال و گذر از تاریکی ها به نور، یک شرط مهم و اساسی دارد، و آن، «پیروی از رضایت و خشنودی خدا» است. آری، آموزه های قرآن و پیامبر، کسانی را می تواند از تاریکی ها خارج کند و به نور برساند که در برابر خواست و فرمان خدا تسلیم شده باشند و از دستورهای او پیروی کنند. بنابراین، کسانی که خواست خود را بر خواست خدا ترجیح می دهند، از هدایت قرآن و پیامبر بهره ای نخواهند برد.
🔰 صفحه 111 مصحف شريف سوره مباركه مائده
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۱۱🌷
بنی اسرائیل و سرزمین مقدس:
پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و آزاد شدن از چنگال فوعونیان، خداوند نعمتهای خود را یکی پس از دیگری به آنها بخشید. تنها چیزی که بنی اسرائیل نیاز داشتند، سرزمینی بود که آن را وطن خود کنند و با استقلال در آن بزیند. خداوند این نعمت را نیز برای آنان مهیا کرد؛ به این شرط که برای به دست آوردن آن جهاد کنند و زحمت بکشند. به همین منظور دستور داد که به سوی سرزمین مقدّس حرکت کنند ؛ سرزمینی که از شرک و بت پرستی پاک بود و بسیاری از پیامبران الهی در آن مسکن داشتند و خدا را به یگانگی می پرستیدند . احتمالاً منظور از آن سرزمین پاک شده، تمام «منطقه ی شامات» باشد؛ منطقه ای که به گواهی تاریخ، مهد پیامبران الهی و سرزمین ظهور ادیان بزرگ، همچنین مرکز یکتاپرستی و نشر تعلیمات انبیا بوده است . به هر حال، بنی اسرائیل به آنجا رسیدند.
در آن زمان، آن سرزمین در دستان افراد نیرومند و ستمکاری به نام «عمالقه» قرار داشت.
حضـرت موسی به بنی اسرائیل فرمان داد که به آن سرزمین حمله کنند، و به ایشان وعده ی پیروزی داد و فرمود که خدا آنجا را برای آنان قرار داده است؛ ولی آن ها که مردمی ترسو بودند، زیر بار جنگ نرفتند و به پیامبرشان گفتند:
«تو که می دانی در این سرزمین، افراد زورگو و ظالمی زندگی می کنند. ما هرگز وارد آن نمی شویم تا اینکه آنان خودشان از آن بیرون بروند. اگر بیرون رفتند، ما وارد آن خواهیم شد.»
در آن هنگام، دو نفر از افراد خداترس و باایمان به نام های «یوشع بن نون» و «کالب بن یوفنا» که دو تن از رهبران قبایل دوازده گانه ی بنی سرائیل نیز محسوب می شوند، آنان را خطاب قرار داده، گفتند: «از عمالقه نترسید و ناگهانی از دروازه ی شهر به آنان حمله کنید و غافل گیرشان کنید. اگر ایمان دارید، به خدا توکّل کنید و از چیزی نترسید.» قوم بنی اسرائیل امّا به پیامبرشان گفتند: «ای موسی، سخن ما همان است که گفتیم. تا هنگامی که عمالقه در آنجا هستند، ما وارد آن نمی شویم. تو و پروردگارت بروید و با عمالقه بجنگید. هنگامی که پیروز شدید، ما را نیز خبر کنید. ما همین جا نشسته ایم.» خداوند نیز به کیفر این نافرمانی، ورود به سرزمین مقدس را برای چهل سال بر بنی اسرائیل ممنوع کرد. آنان در این مدّت به سرگردانی در بیابان محکوم شدند؛ به طوری که هر چه حرکت می کردند، به جایی نمی رسیدند، و به اصطلاح، «دور خود می چرخیدند» . در روایات آمده است که حضرت موسی در همین دوران چهل ساله، دار فانی را وداع کرد.
🔰 صفحه ۱۱۲ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌸 نکته تفسیری صفحه ۱۱۲🌸
نخستین قتل در روی زمین:
زندگی انسانها، صحنهی آزمون های گوناگونی است که برخی از مردم از آنها سربلند، و بعضی سرافکنده خارج می شوند. آزمون های خدا از زمان پیدایش نخستین انسان شروع شده و تا کنون ادامه دارد. این آیات، به یکی از این آزمون ها اشاره دارد که در نخستین سال های زندگی بشـر در روی زمین، از دو نفر از انسان های نخستین گرفته شد، و نتیجه ی آن، قبول یکی و سرافکندگی دیگری شد.
بر اساس روایات، دو تن از پسران آدم، «قابیل» و «هابیل» نام داشتند. آن دو نفر در وضع ویژه ای مأمور شدند که یکی از چیزهای خوب و دوست داشتنی خود را به خدا تقدیم و قربانی کنند. هابیل که دامدار بود، یکی از بهترین گوسفندان خود را برای قربان آورد؛ ولی قابیل که کشاورز بود، بدترین قسمت زراعتش را برای قربان آماده کرد. آنان قربانی خود را به بالای کوهی بردند. قرار بود صاعقه ای از آسمان فرود آید و یکی از آن دو قربانی را که از سوی خدا پذیرفته شده بود، بسوزاند. این اتّفاق برای قربانی هابیل افتاد، و بدین ترتیب معلوم شد که او نزد خدا گرامی تر است. از آن هنگام، قابیل به برادرش حسد ورزید، کینه ی او را به دل گرفت و او را تهدید کرد که «قطعاً تو را به قتل می رسانم». هابیل در پاسخ برادرش گفت: «قبول نشدن قربانی از تو، تقصیر من نبود؛ بلکه خودت مقصّر بودی؛ زیرا تو در تقدیم قربانی، تقوا و پرهیزکاری را رعایت نکردی؛ ولی من رعایت کردم، و خداوند تنها اعمال پرهیزکاران را می پذیرد. تو تصمیم به کشتن من داری؛ ولی من چنین تصمیمی ندارم؛ زیرا من از خدا می ترسم. تو با کشتن من، گناه مرا نیز به گردن می گیری؛ چون فرصت زندگی و توبه را از من گرفته ای. و با کوله بار گناهان من و خودت خواهی مرد و از اهل دوزخ خواهی شد.» دل قابیل اما که پر از خشم و نفرت از برادرش شده بود، با این سخنان نرم نشد؛ بلکه او منتظر فرصتی بود که برادرش را به قتل برساند. سرانجام روزی او را در خلوت دید و دور از چشم پدر به او حمله کرد و سر هابیل را میان دو سنگ قرار داد و او را کشت، و بدین ترتیب، مرتکب نخستین قتل روی زمین شد؛ امّا او نمی دانست با بدن بی جان برادرش چه کار کند و چگونه از رسوا شدن در امان بماند. در آن هنگام، به دستور خدا، دو کلاغ در پیش روی او به یکدیگر حمله ور شدند و یکی از آن ها دیگری را کشت. آنگاه کلاغ زنده، گودالی کند و کلاغ مرده را در آن دفن کرد. بدین ترتیب، قابیل که ساعت ها بدن برادرش را به دوش می کشید، فهمید با آن چه کند.
🔰 صفحه ۱۱۳ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۱۳🌷
توسّل:
بر اساس قرآن، هدف اصلی ما از زندگی در این جهان، «به دست آوردن خشنودی خدا و نزدیک شدن به او» است؛ نزدیک شدن به منبع قدرت، علم و عظمت جهان، و به دست آوردن رشد و کمال بی نهایت و بدون حدّ و حصـر در پرتو این نزدیکی. خدا در این آیه به مسلمانان دستور می دهد که در پی وسیله ای برای نزدیک شدن به او باشند. این وسیله، معنای وسیعی دارد و شامل هر کار و هر چیزی می شود که انسان را به خدا نزدیک می کند. از نظر امام علی، بهترین چیزهایی که با آن ها می توان به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا و پیامبرش، جهاد، توجّه به عبارت «لا اله الا الله»، نماز، زکات، روزه ی ماه رمضان، حج و عمره، صله ی رحم(پیوند با خویشاوندان)، صدقه ی پنهان و آشکار، و کارهای نیک دیگر است. همچنین در روایات زیادی می خوانیم که پیروی از اهلبیت و دوستی آنان و واسطه قرار دادن ایشان نزد خدا، وسیله ی بسیار مؤثری برای نزدیک شدن به خدا و جلب خشنودی اوست. به این واسطه قرار دادن اهلبیت نزد خدا، «توسّل» می گویند. توسّل، حقیقتی از متن قرآن است و این که وهّابیانِ متعصّب و جاهل، شیعیان را به سبب اعتقاد به توسّل، مشرک می خوانند، تهمت و نسبت دروغی بیش نیست.
این که ما خدا را به مقام و منزلت امامانمان سوگند می دهیم تا حاجاتمان را برآورده کنند، یا از خود آنان تقاضا می کنیم که مشکلاتمان را برطرف کنند، به هیچ وجه به این معنا نیست که ایشان جدای از خدا، دارای قدرتی ویژه هستند؛ بلکه خداوند خود به آنان چنین مقامی داده تا بتوانند حاجات مردم را برآورند. آیا مراجعه ی به پزشک و مصـرف دارو به این معناست که پزشک و دارو، جدای از خدا قدرت ویژه ای دارند؟! یا برعکس، این خداست که برطرف شدن بیماری را به مراجعه ی به پزشک و مصرف دارو مشروط کرده است. شاید برای همه ی ما اتّفاق افتاده باشد که برای درخواست از شخص مهمّی، فردی را که نزد او آبرو دارد، واسطه کرده باشیم. ما شیعیان نیز برای درخواست از خدا، آبرومندترین مخلوقات او را نزد او واسطه قرار می دهیم و حاجاتمان را توسط آنان به خدا عرضه می کنیم. در روایتی می خوانیم که خداوند می فرماید:
«بندگان من، هر کس که از شما درخواستی داشته باشد و آن را به وسیله ی کسی که دوستش دارید، از شما بخواهد، درخواستش را برمی آورید. پس بدانید که محبوب ترین و گرامی ترین بندگان من، محمّد است و علی که دوست و حبیب من است. پس هر کس از شما که خواسته ای از من دارد، به آن دو توسّل کند؛ زیرا من حاجت کسی را که به حقّ آن دو نفر و خاندان پاک آن دو از من درخواست کند، رد نمی کنم.»
🔰 صفحه ۱۱۴ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۱۴🌸
دزدی و مجازات دردناک آن:
یکی از کارهای خلاف و جرم هایی که در تمام جوامع -خواه مسلمان یا غیر مسلمان ـ منفور است و برای آن مجازات در نظر گرفته شده، «دزدی» است؛ زیرا این کار زشت، یکی از بزرگترین اصول مالکیت را زیر پا می گذارد. و شخص سارق، آنچه را که برای دیگران است، از دست آنان خارج می کند و نامشروع و غیر قانونی، از آن بهره می گیرد. بی شک اگر در جامعه ای دزدی شایع شود و سارقان مجازات نشوند، امنیت و آرامش از آن رخت بربسته، تلاش و کوشش برای به دست آوردن مال و ثروت مشروع و حلال، ارزش خود را از دست می دهد .
از این رو خداوند در این آیه با قاطعیت تمام فرمان می دهد که دست مرد و زن سارق برای مجازات باید قطع شود تا هم خودشان کیفر عمل ننگین شان را ببینند و هم درس عبرتی برای دیگران شود. البته دانستن چند نکته در این زمینه لازم به نظر می رسد:
1ـ بر اساس روایات اهل-بیت، مقدار بریدن دست، تنها چهار انگشت از دست راست است و نه بیشتر؛
2ـ اجرای حد دزدی (بریدن دست)، شامل هر سرقتی نمی شود؛ بلکه شروط زیادی دارد که بدون تحقق آن ها، اقدام به این کار جایز نیست. مثلاً دزدی نباید مربوط به سال قحط باشد که مردم گرسنه اند و راه به جایی ندارند؛ همچنین سرقتی مشمول حد دزدی می شود که از محلی حفاظت شده مانندخانه یا مغازه انجام گرفته باشد. این شروط به تفصیل در کتب فقهی آمده است. واقعیت این است که تمام این شروط، به ندرت در یک سرقت جمع می شود. این خود نشانگر این حقیقت است که منظور اصلی خداوند از این فرمان، ایجاد ترس در وجود کسانی ست که در دلهای خود، تصمیم شوم دزدی را می پرورانند. به قول معروف، هدف اصلی این حکم، پیشگیری است، و نه درمان؛
3ـ با این همه باید توجّه داشت که اگرچه اندکی از دزدی ها مشمول قانون قطع دست می شود، از نظر اسلام، هر نوع سرقتی گناه محسوب می شود و به هیچ وجه کوچک بودن آن، دلیل بر جایز بودنش نیست. بر اساس روایات اهلبیت، گناه دزدی مانند گناه بت پرستی ست و ارتکاب این عمل، خیر و برکت را از خانه انجام دهنده ی آن بیرون می برد.
🔰 صفحه ۱۱۵ مصحف شریف سوره مبارکه مائده
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۱۵🌸
حرام خواری و آثار آن در زندگی دنیا و آخرت:
مال و ثروت، یکی از ضروریات زندگی انسان هاست که بدون آن، گذران زندگی ممکن نخواهد بود. به همین سبب، کسبِ درآمد و تلاش برای به دست آوردن آن، یکی از مهم ترین دغدغه های بشر است. انسانها از راههای متفاوتی می توانند به ثروت برسند؛ ولی آیا پیمودن همهی آن راه ها مجاز است؟ بی شک جواب منفی است. بسیاری از راه های کسب مال، راههای ممنوع است و درآمد حاصل از آن، « مال حرام» محسوب می شود. رباخواری، گرفتن رشوه، کم فروشی، کلاه برداری، کم گذاشتن از کار، دزدی و ...، نمونه هایی از حرام خواری هستند.
با مطالعه ی تعلیمات قرآن و پیشوایان معصوم دین، به روشنی درمی یابیم که کسب مال حرام، تأثیرات بسیار منفی و مخرّبی در زندگی دنیایی انسان و حیات پس از مرگ او دارد. از جمله ی این آثار این هاست:
1ـ قبول نشدن کارهای نیک: از امام باقر روایت شده است: «هنگامی که کسی مالی از راه حرام به دست آورد، حج و عمره و صلهی رحم او پذیرفته نمی شود.»
2ـ رفتن برکت از مال و زندگی : امام کاظم فرموده است: «مال حرام رشد نمی کند، و اگر هم زیاد شود، برکتی ندارد، و آنچه از آن انفاق شود، پاداشی ندارد، و هر آنچه که انسان پس از مرگش از آن به جای گذارد، توشه¬اش برای آتش دوزخ خواهد بود.»
3ـ تأثیر منفی در سعادت نسل: امام صادق فرموده است که تأثیر منفی درآمد حرام، در نسل انسان آشکار می شود.
4ـ سنگ دلی: در تاریخ آمده است که در روز عاشورا، هنگامی که لشکریان عمر سعد، امام حسین را از هر طرف محاصره کردند و دور وی حلقه زدند، امام از آنان خواست که ساکت شوند تا آن¬ها را موعظه کند؛ ولی آنان ساکت نشدند. امام خطاب به آنان فرمود: «وای بر شما! چرا ساکت نمی شوید تا سخنم را بشنوید؟ ... این برای این است که شکم های شما از غذاهای حرام پر و دل هایتان سنگ شده است. »
در آموزه های اهلبیت، کسب مال حلال و پرهیز از مال حرام، یکی از برترین عبادات برشمرده شده است. از پیامبر اسلام روایت شده است:
«عبادت، هفتاد بخش دارد، و برترین بخش آن، کسب مال حلال است.» همچنین از امام صادق نقل شده است: «پرهیز از یک لقمه مال حرام نزد خدا، از خواندن دو هزار رکعت نماز مستحب بهتر است.» از اینجا می توان فهمید که چرا مولای متقیان علی بر فراز منبر سه مرتبه چنین ندا داد:
«ای تاجران و کاسبان، ابتدا احکام خدا را در مورد کسب حلال و حرام یاد بگیرید و پس از آن تجارت کنید» .